تقابل مطالبات حیاتی مردم با دکترین ولایت فقیه- 1

تقابل مطالبات حیاتی مردم با دکترین ولایت فقیه- 1

ولایت مطلقه فقیه چیست؟

فلسفه وجودى و پیشینه  ولایت فقیه از کجا شروع شد؟ از نگاه آقای خمینی، اصولییّن و باورمندان به ولایت مطلقه فقیه، همه  اختياراتي را كه براي امام معصوم به عنوان ولي امر جامعه اسلامي قرار داده شده، براي فقيه نيز ثابت می باشد و ولي فقيه هيچ حد و حصري ندارد مگر آنكه دليلي اقامه شود كه برخي از اختيارات امام معصوم به ولي فقيه داده نشده است؛ همانگونه كه بر اساس نظریه مشهور فقهاي شيعه، در مسأله جهاد ابتدايي نيز همين گونه است كه اعلان جهاد ابتدايي از اختيارات وي‍ژه شخص معصوم است.

از نظر اینان سابقه نظریه ولایت فقیه در منابع شیعه به دوره  سید بحرالعلوم، ملا احمد نراقى، فاضل دربندى و … بر می گردد. این  تئورى نوظهور را خمینى در فرهنگ دینى احیا کرد و آن را به صورت درس رسمى، در سیزده درس در حوزه علمیه نجف مطرح ساخت و با تشکیل حکومت اسلامى در ایران آنرا به اجرا گذاشت.

به تعبیر مرتضی مطهری، در اصطلاح، ولایت به معناى حکومت، تصدّى امر، سرپرستى و صاحب اختیارى کارى یا امورى را داشتن است، ولایت فقیه، حاکمیت فرد یا افراد آگاه به احکام و قوانین فقه بر جامعه است. مبنای این نوع حاکمیت بر آن است که چون در جامعه اسلامی، قوانین و احکام دین اسلام باید اجرا و پیاده شود، بنابراین در رأس این جامعه، باید شخص آگاه به مسائل و احکام فقهی حضور داشته باشد و این همان حاکمیت  فقیه و ولایت فقیه است.(2)

آقای خمینی می نویسد: حکومت اسلام، حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خدا است و قانون، فرمان و حکم خدا است. قانون اسلام یا فرمان خدا، بر همه افراد و بر دولت اسلامى، حکومت تامّ دارد و همه افراد از رسول اکرم (ص) گرفته تا خلفاى آن حضرت و سایر افراد، تا ابد تابع قانون الهی هستند.(3) بنابراین، ولایت فقیه، ولایت و حکومت فرد نیست، بلکه حکومت فقه و قانون الهى بر مردم است و فقیه صرفاً کارشناس و متخصص در شناخت احکام الهى و مسئول اجراى آن است.

آقای خمینی مى گوید: حکومت اسلامى نه استبدادى است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است. مشروط به این که حکومت کنندگان در اجرا و اداره، مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم معیّن گشته است. مجموعه شرایط، همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود. از این جهت حکومت اسلامى است.

در عصر غیبت حضرت مهدى (ع)، باز باید اجراى احکام الهى صورت گیرد و به هیچ عنوان نباید تعطیل شود. باید حدود الهى اجرا شود. براى اجراى احکام الهی، نیازمند شخصى است که ولایت داشته باشد که این ولایت باید به اذن خداوند باشد، چرا که همه چیز آفریده الهى بوده و مالک تمام هستى و از جمله مالک انسان، او است. «اگر فقیه عالم و عادل بپاخاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتی را كه پیامبر در امر اداره‌ جامعه داشت دارا می‌باشد، و بر همه‌ مردم لازم است كه از او اطاعت كنند” . (4)

وجه اشتراک فقیه با امام معصوم، بُعد اجراى احکام و اداره جامعه اسلامى است. ولایت فقیه، ولایت مدیریتى بر جامعه اسلامى است که بدین منظور اجراى احکام و تحقق ارزش‏هاى دینى  به کمال خود برسد. تفاوتى بین فقیه و امام معصوم از جهت اجراى احکام و اداره جامعه اسلامى وجود ندارد.

همان گونه که اگر در زمان وجود امام معصوم و حاکمیت و ولایت او، از طرف امام معصوم، فرماندار یا حاکمى براى شهرى معین مى‏شد، مردم آن شهر و منطقه ملزم به اطاعت از آن حاکم و فرماندار بودند، همین مسئله در زمان غیبت امام، در حد گسترده‏تر از یک شهر قرار دارد، بنابراین همان وظایف و حقوقى که بدین بُعد مربوط است، براى فقیه ثابت مى‏باشد.

بنابر نظریه ولایت فقیه، تشکیل حکومت بر عهده فقیهان است. دلیل عقلى بر این مدعا آن است که اجراى قانون الهى به دست کسى مى تواند انجام گیرد که دو ویژگى شناخت قانون و عدالت را داشته باشد.(5)

اما دلیل نقلى بر نظریه ولایت مطلقه فقیه، روایاتی است از رسول خدا در امر کسانی که می توانند جانشین وی بگردند،  مى فرماید: “آن ها که بعد از من مى آیند و حدیث و سنت مرا نقل مى کنند”.(6)

جالب توجه این است گاه باید پرسید چگونه آقای خمینی خودش را عین قانون و عین عدالت میداند و بر اساس ذهن خودش بدون توجه به جغرافیای زمانی، خودش را جای خدا میگذارد و اموری را انجام میدهد که حتی علمای قدیم از آن مصون بوده اند.

وی همچنین مدعی است که معناى خلافت در صدر اسلام امر مجهول نبود که محتاج به بیان باشد، بلکه از پیامبر خواسته می شد اشخاص را معرفى کند و ایشان با این وصف آنها را معرفى می کرد.(7)

از شرایط حاکم اسلامى، این است که فقیه باشد، یعنى احکام اسلامى از حلال و حرام را همراه با استنباط و دلیل بداند. از امام حسین نقل است: “مجارى امور و دستورهاى الهى بر دست علماى ربّانى و امینان حلال و حرام مى باشد.”

آقای خمینی برای اثبات ولایت فقیه به روایاتی نیز اشاره می کند، از جمله می گوید: در تفسیر امام عسکرى (ع) آمده است: “فأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً على هواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام أن یقلدوه و ذلک لا یکون الاّ بعض فقهاء الشیعة لاجمیعهم; فقیهانى که خود را از گناه نگه دارند و حافظ دین خدا و مخالف با هواى نفسانى باشند، بر عوام است از آنان تبعیت کنند، بعضى از فقهاى شیعه این شرایط را دارند”. بنابر این پیشینه ولایت فقیه به زمان ائمه (ع) بر می گردد و ریشه در قرآن و روایات دارد و مطلب جدید و تازه ای نیست .(8)

«مردم ناقص‌اند و نیازمند کمال‌اند و ناکامل‌اند، پس به حاکمی که قیم امین صالح باشد محتاجند». (ولایت فقیه یا حکومت اسلامی.)  «ولایت فقیه واقعیتی جز قرار دادن و تعیین قیم برای صغار ندارد.»(9)

   آقای خمینی خطاب به خامنه ای در باره ولایت مطلقه فقیه و وسعت اختیارات او  می نویسد: حکومت از احکام اوليه و مقدم بر احکام فرعيه است. اگر اختيارات حكومت در چارچوب احكام فرعيه الهيه است، بايد عرض حكومت الهيه و ولايت مطلقه مفوّضه به نبى اسلام ـ صلى الله عليه و آله ـ يك پديده بى معنى و محتوا باشد.

حكومت كه شعبه‏اى از ولايت مطلقه رسول الله «صلى الله عليه وآله وسلّم» است، يكى از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه حتى نماز و روزه و حج است. حاكم مى‏تواند مسجد يا منزلى را كه در مسير خيابان است خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند، حاكم مى‏تواند مساجد را در موقع لزوم تعطيل كند و مسجدى كه ضرار باشد در صورتى كه رفع بدون تخريب نشود، خراب كند. حكومت مى‏تواند قراردادهاى شرعى را كه خود با مردم بسته است، در موقعى كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد يك جانبه لغو كند و مى‏تواند هر امرى را چه عبادى و يا غير عبادى است كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامى كه چنين است جلوگيرى كند. حكومت مى‏تواند از حج كه از فرايض مهم الهى است، در مواقعى كه مخالف صلاح كشور اسلامى دانست موقتاً جلوگيرى كند.(10)

نمونه هائی که بر شمرده شد معجونی است از روایاتی که آقای خمینی با مفاهیمی مبهم و ذهنی در هم آمیخته و بوسیله آن یک دستگاه استبدادی بنا نهاد که در آن مردم صغاری بیش نیستند که فقط باید اطاعت کنند، در حالیکه مردم صغار نیستند بلکه “انسان اشرف مخلوقات” نام بگرفته شده است و توخود بخوان حدیث مفصل از این مجمل! ادامه سئوالات را در دنباله می آوریم.

 

ادامه دارد

پی نوشت ها :

  • مرتضى مطهرى، مجموعهء آثار، ج 3 صص 255 و 256
  • روح الله خمینى، ولایت فقیه، ص 34
  • روح الله خمینى، ولایت فقیه، ص37
  • روح الله خمینى، کتاب البیع، ج 2 ص 464
  • وسائل الشیعه، ج 18 ص 65.
  • روح الله خمینى، ولایت فقیه، صص 68 ـ70
  • تحف العقول، کلام امام حسین( ع).
  • روح الله خمینى، بی‌تا‌، ص 58
  •  صحيفه نور  ج 20- ص 170- تاريخ: 1366